از وقتی که خودم را می شناسم در این فکر بودم که بالاخره روزی فرا می رسد که آرام می گیرم. روزی که دست از هیاهو و شیطنت برخواهم داشت و وسوسه و تمنای جنسی، مرا به در و دیوار نخواهند کوبید. روزی از دوران پیری.
خودم هنوز به آن مرحله از پیری نرسیدم ولی در طی ده سال گذشته، زندگی ام
طوری رقم خورد که مدام با مجموعه ایی از مردان خیلی مسن می گردم.
تجربه آشنایی و همصحبتی مداوم آنها، نشان داد که متاسفانه خبری از فروکش
شدن حس جنسی نخواهد بود.
شاید اصلا زنده بودن، تعریفش همین نیازها و امیدواری برای رسیدن به
آنها است. با این میل و نیازها است که پیرمردان می توانند انواع درد و
بیماری، خستگی بدن و کند شدن مغزشان را تحمل کنند.
شکی نیست که طبیعت طوری طراحی شده است که تولید نسل و تکرار ژن هر قبیله بشری توسط جوانترین و قوی ترین ها شکل بگیرد تا شانس بقای اعضای قبیله در مقابل سختی های طبیعت بیشتر باشد.
تحقیقات نشان می دهد
مردانی که بعد از ۳۶ سالگی پدر می شوند شانسِ اشتباه ژنتیک در فرزندانی
که تولید می کنند زیاد می شود. در سایر بررسی هایی هم ثبت شده است که هر
چه سن پدر بیشتر باشد شانس انواع بیماری روانی نظیر اسکیزوفرنی و آتیسم (
اوتیسم در تلفظ رایج فارسی) در فرزندان بیشتر است. با وجود این، هنوز
اینجا و آنجا می شنویم که مردان بالای ۷۰ سال بعد از ازدواج با زنان جوان،
پدر شده اند.
این حقیقت را هم نمی توان کتمان کرد که زنان نیز به کمک دانش پزشکی و از
طریق منجمد ساختن تخمک شان از دوره جوانی می توانند بعد از دوران یائسگی
صاحب فرزند شوند. یکی از دلایل افزایش دوقلو ها نیز به همین خاطر است. بی شک میل جنسی شان نیز بعد از آن دوره ، همچنان وجود خواهد داشت.
اما این دستکاری در طبیعت با اسپرم سازی طبیعی مردان کمی فرق می کند.
شاید چون قابلیت باردار ساختن تا لحظه آخر زندگی برای ما مردان باقی می
ماند چشم و دل و خیال ورزی مان نسبت به زنان تمام نمی شود .
من هنوز امیدوارم به اینکه اولا شانس بیاورم و پیری را تجربه کنم. دوم اینکه بتوانم بی نیاز و آرام باشم.
شما چه فکر می کنید؟
مقالات برتر دنیا :
Comments
Post a Comment